وقتی که می تراود لبخند
در نرم خواب رهایی
آرام و خوش خرام
بر چشم من نشست و
لب از لب گشود و گفت :
- در پشت چهره ی هر باز ،
یک باز است
در پشت چهره ی هر آهو ، یک آهو
یک گرگ پشت چهره ی گرگ است
آواز در گلوی تیهو ،
باران در تصوّر ابر است
دریا در خیال باران
رویش در نهاد دانه
سبزینه در صدای بهاران .
گفتم : - مگر که لبخند ،
در طرح چهره ی انسان زیبا نیست ؟
گفتا:
- در آن نهانِ نهانگاه
در پشت آن نگاه
چه می گذرد ای مرد ؟
اهریمن یا اهورا ؟
ویرانی یا پناه ؟
این گفت و رفت به ناگاه
من ماندم و پگاه
بیگانه گشت خواب
خورشید ،
جام خالی چشمانم را
پُر کرد از آفتاب
بهار 1384
نظرات بینندگان
|
|
انتشاریافته:
0
|
غیرقابل انتشار:
0
|
|
|